Qambarani Tribe

طایفه کمبرانی{شرح تاریخی وامروزی ،مستندومستدل،متصل به رفرنس}

Qambarani Tribe

طایفه کمبرانی{شرح تاریخی وامروزی ،مستندومستدل،متصل به رفرنس}

مشخصات بلاگ

من کمبرانی ام
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ رستم ویعقوب ﻣﺠﻮ
ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ جای گرفته ام
مرابه نام جدم میرنصیرخان اعظم بخوان
وشاهانی که پی درپی همه حاکم بودند
شاه همه شاه کلات
فرزندان میرکمبربزرگ
ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﻢ ﮐﻪ درلباس بلوچی قامت گرفته ام
ﺍﯾﻦ ﻫﻮﯾﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
گرچه امروزکمی باآن مرام فاصله گرفته ام
لیک من بلوچی ریشه دارم
ﺫﺭﻩ ﺫﺭﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ تاریخ قلات به نظاره بنشین
ومهاجرتی ازکلات
به سرکردگی میرامامدادخان وفرزندان شجاع به سیستان
که نوادگانش باعث این شعرشدند
سون لف خمّرومرو،بی تیرو وبی کمو مرو""
وصدهاسال است که شعرم زمزمه مردمان زابلستان است
ونمودش هم رزم هشت سال است
که جنگاوری جلوداربوده ام
نشانش خواهی،رزم عباس و42تن ازشهدای همخونم راورق بزن
امروزاگرکمبرانی ﺭﺍ به تصویرخواهی
ﻣﺮﺍﺑﺸﻨﺎﺱ،اگرچه درسجل زمانه خمّرنام گرفته ام
دانیال خمّر

کانال تلگرامی طایفه کمبرانی

کانال تلگرامی طایفه کمبرانی

ابزار نمایش اوقات شرعی

وضعیت آب و هوا

۶۸ مطلب با موضوع «شهدای طایفه خمّر» ثبت شده است

شهید «صفر خمبر» فرزند غلامحسین، 10 شهریورماه 1348 در شهرستان گالیکش به دنیا آمد.این شهید والامقام به‌عنوان نیروی داوطلب بسیجی به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد.شهید خمبر 5 مردادماه سال 65 در منطقه عملیاتی «جنوب کشور» به فیض عظیم شهادت نائل گشت.شایان‌ذکر است؛ این شهید گران‌قدر در زمان شهادت مجرد بوده است.به مناسبت هفته بسیج سال95 و در راستای بزرگداشت اجلاسیه 4000 شهیدگلستان، با حضور فرمانده سپاه گالیکش و مسئولین تندیس اجلاسیه به خانواده شهید صفرخمبر اهدا شد
Qambarani@

  • دانیال خمّر


شهیداحمدعلی خمر در سال 1343 در شهرستان خاش چشم به جهان گشود. خاطرات دوران کودکی و نوجوانی احمدعلی به خدمت به اسلام و اطاعت از پدر و مادر خلاصه می شود. مقطع ابتدایی را با موفقیت به اتمام رساند و با اخلاق خوبی که داشت مورد تحسین همگان بود. نمازهای خود را همیشه در مسجد می خواند. در اوج گیری انقلاب با شرکت در راهپیمایی و تظاهرات بیزاری خود را از رژیم منحوس پهلوی نشان می داد.
وقتی پدر صدایش می زد، اگر در کوه قاف هم بود خودش را به او می رساند. بسیار با محبت و نمونه ی کامل یک فرزند راستین اسلام بود. از خصوصیات بارز او می توان خواندن نماز جماعت، حمایت از محرومین، پیروی از ولایت فقیه و رسیدگی به امور مستمندان و یتیمان را نام برد.
بعد از انقلاب و با شروع جنگ، تصمیم گرفت که به جبهه برود، از این رو برای گذراندن دوره ی آموزشی به اصفهان رفت و پس از اتمام دوره ی آموزشی به جبهه اعزام شد.وی طی نامه ای که برای اعضای خانواده فرستاد، مادرش را برای پذیرفتن شهادت خود آماده کرد و در همان نخستین اعزام درعملیات طریق القدس ودر جبهه بستان در تاریخ سی ام آذر ماه 1360 در سن 17 سالگی به لقاءالله پیوست.
qambarani@

  • دانیال خمّر


زندگینامه شهیدعلیرضاخمّر
علی رضا در 22 خرداد ماه سال 1338 به دنیا آمد و با قدوم مبارکش چشم و چراغ خانه شد.
علاقه پدر و مادرش به وی بر آن شد تا الفبای کودکی را با محبت به ائمه اطهار (ع) آموخته و درس مردانگی را پیشه راه خویش سازد. با شروع حرکت‌های انقلابی مردم غیور ایران به جرگه یاران امام خمینی (ره) پیوست و در پیروزی انقلاب اسلامی نقش بسزایی داشت.
پس از مدتی جنگ از سوی عراق به کشور عزیزمان تحمیل شد؛ او نیز به منظور دفاع از کیان ایران اسلامی به دعوت امام امت (ره) لبیک گفته و به میدان رزم شتافت.
وی سرانجام در 21 آذر ماه سال 1360 در سن 22 سالگی در خون خود غلطید و به شهادت رسید.
پیکر پاکش پس از تشییع باشکوه در بهشت محمد قبور مومنین واقع در سیستان و بلوچستان به خاک سپرده شد.
qambarani@

  • دانیال خمّر


زندگینامه شهیدعلیرضاخمّری لف
علی رضا در سال 1341 در خانواده ای مذهبی در شهرستان ایرانشهر دیده به جهان گشود.
چندی پس از تولد به اتفاق خانواده به شهرستان سراوان نقل مکان کرد. تحصیلات را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد. با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نهاد مقدس سپاه پاسداران به این نهاد مردمی پیوست و با مسئولیت های گوناگون مشغول فعالیت شد. در زمینه های اطلاعاتی تجربه ی فراوانی به دست آورد و مدتی را در اطلاعات پایگاه سراوان بانام مستعار"سجاد"خدمت نمود. در زمینه ی شناسایی اشرار از خدا بی خبر فعالیت های گسترده ای انجام داد و در درگیری با آن ها شرکت می جست.
سرانجام در تاریخ 1365/11/19 در سن 24 سالگی در درگیری با اشرار و ایادی استکبار در منطقه ی سراوان به فیض شهادت نایل آمد. 

Qambarani@

  • دانیال خمّر


زندگینامه شهیدخدارحم خمّری
خدارحم خمری در سال 1346 در روستای دشت امیرنظام از توابع بخش شهرکی و نارویی شهرستان زابل در یک خانواده مؤمن و مذهبی چشم به جهان گشود. از نعمت سواد بی بهره ماند و به کارگری مشغول شد. نسبت به انجام احکام اسلامی مشوق خواهران و برادرانش بود.برای گذراندن خدمت سربازی داوطلبانه به عضویت سپاه درآمد. در یکی از عملیات ها به اتفاق تعدادی از دوستان اسیر بعثیون عراقی شدند اما به فضل الهی و با شجاعتی که از خود به خرج دادند دشمن را خلع سلاح کردند و با به هلاکت رساندن نگهبانان، خود را به خطوط نیروهای خودی رساندند. برای دفاع از میهن اسلامی و حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی در تاریخ 12/8/1366 در مصاف با سوداگران مرگ در منطقه ی رودماهی در حالیکه 19 سال داشت پس از نبردی جانانه به فیض شهادت نایل آمد.

وصیت نامه شهیدخدارحم خمّری:
 خداوند را هزار مرتبه شکر کنید که فرزندی دارید که از اسلام و قرآن دفاع کند.
 پدر و مادر [بگویید] از اینکه قربانی ام مانند شبیه علی اکبر حسین(ع) قبول شد، هیچ ناراحتی و نگرانی به خودتان راه ندهید.
 شما را به صبر دعوت میکنم مانند حضرت زینب (س)و ام لیلا(س)
 پدر و مادر مرا به بزرگی خودتان حلال کنید. امام را تنها نگذارید.
 مادرجان، پدرجان مردم را در راه اسلام تبلیغ کنید.
بسم االله الرحمن الرحیم
بارالها در راهت هر کس بمیرد زنده است        

 چیست زندگی بی عشق تو ننگ است
نی ارزنده است حاضرم در راه دین از تن جدا گردد سرم       

من بمیرم باک نیست اما بماند رهبرم 
با سلام و درود فراوان بر منجی عالم بشریت و نایب برحقش امام خمینی بت شکن و با سلام و درود فراوان بر شهیدان صدر اسلام علی الخصوص شهیدان جنگ تحمیلی این جانب خدارحم خمری فرزند عیسی دارنده شناسنامه 2551 متولد 1345 در تاریخ 3 18/11/64 اعزام از دشت امیر نظام و زابل به شیراز از شیراز به کردستان در پادگان جندالله و در مورخه 3/2/65 به گردان عملیات تقسیم شدیم و هم اکنون در حال خدمت به اسلام و قرآن هستیم. پدر و مادرم هر مسلمان باید وصیتنامه برای خودش بنویسد و در تاریخ 15/3/65 در حال صحت و سلامت، پس ازاقرار به یگانگی خداوند متعال و رسالت انبیاء(ع) و خاتم حضرت محمد(ص) و امامت حضرت علی بن ابیطالب (ع)و یازده فرزندش و اقرار نمودن نکیر و منکر و عالم برزخ و صراط و میزان  و بهشت و دوزخ. پدر و مادر مهربانم خداوند را هزار مرتبه شکر کنید  که فرزندی دارید که از اسلام و قرآن دفاع کند و از اینکه قربانی ام مانند و شبیه  علی اکبر حسین (ع)قبول شد، هیچ ناراحتی و نگرانی بخودتان راه ندهید و مرا به بزرگی خودتان حلال کنید که نتوانستم حق شما را ادا کنم بیشتر به مادرم سفارش میکنم،حلالم کن تو ای مادر
 مادر مرا به بزرگی خودتان ببخشید افغان وشیون نکنید و شما را به صبر دعوت میکنم. پدر و مادرم از برادرانم معذرت خواهی کن و مرا حلال نمایید و هـمچنین از خواهرانم هم برایم معذرت خواهی کن که حق [آنها] به گردن من نماند. پدر جان از همسایه ها و [به] خصوص از رفقا معذرت خواهی کند و به ایشان بگویید پدر جان رفیقان را از زبان من سلام بگو: بگو شبها[ی] جمعه گر توانید بخوانی برایم سوره قرآن بخوانید  حلالم کن حلالم کن حلالی و شما را به صبر دعوت میکنم. مانند حضرت زینب ام لیلا  مادر شهزاده علی اکبر صبر  کنید و موقع رفتن سر قبرم سر مزار مرا هم دمی چراغان کن ز روی لاله رخان مزارم گلستان کن  مادرجان، پدرجان، مردم را در راه اسلام تبلیغ کنید تا به رزمندگان کمک کنند و مواظب باشند امام عزیز را تنها نگذارند، تا بتوانیم پوزه صدام و صدامیان به خاک مذلت  و آنها [را] در گورستان ابدی جهنم بیندازیم  . «والسلام من اتّبع الهدی» خدارحم خمری.

Qambarani@

  • دانیال خمّر

زندگینامه شهید رسول خمّر
رسول خمر در سال 1350 در روستای زهک از توابع بخش شهرکی و نارویی شهرستان زابل در خانواده ای متدین و مذهبی چشم به جهان گشود.
تحصیلاتش را تا اول دبیرستان ادامه داد. او در مراسم مذهبی، بویژه نمازجمعه شرکت فعال داشت. علاوه بر مطالعه دروس به فراگیری قرآن و مطالعه تاریخ اسلام مبادرت می ورزید. به محض اطلاع از کسالت دوستان و آشنایان به دلجویی و عیادت آن ها می شتافت. با علاقه و عشقی که به انقلاب شکوهمند اسلامی و امام خمینی (ره) داشت به عضویت فعال بسیج درآمد. و برای رفتن به جبهه بسیار بی تاب بود.

تا این که در تاریخ 22/11/1366 جهت آموزش و فراگیری فنون رزمی به مقر آموزش در منطقه ادیمی شهرستان زابل اعزام گردید. در حین آموزش بر اثر اصابت تیر به ناحیه ی سر مجروح شد. مدت دو ماه در یکی از بیمارستان ها ی تهران در حالت بیهوشی بستری بود و پزشکان از او قطع امید کرده بودند در آخرین لحظه حرکتی کرد و نام مادر را بر زبان جاری ساخت و سرانجام در تاریخ 17/1/1367 در سن 17 سالگی به فیض شهادت نایل آمد.
Qambarani@

  • دانیال خمّر
زندگینامه شهیدحسین خمّر
حسین خمر در سال 1342 در یکی از روستاهای شهرستان زابل در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. تحصیلاتش را قبل از انقلاب تا پایان مقطع راهنمایی با نمرات عالی در همان روستای محل سکونتش به پایان رساند. حسین از همان کودکی چابک و بااستعداد بود. به علت مشکلات اقتصادی در حین تحصیل تا دیروقت به پدرش کمک می کرد. در سال 57 به همراه اعضای خانواده به شهر زابل آمد و در آن جا به همراه دیگر دوستانش در فعالیت های ضدرژیم شاهنشاهی شرکت جست و با نوشتن شعارهایی انقلابی و شرکت در تظاهرات، انزجار خود را از رژیم اعلام می کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی ادامه تحصیل داد و موفق به اخذ دیپلم گردید و به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد. سپس به پیشین چابهار منتقل گشت. پس از آن در سپاه زاهدان و متعاقب آن درساری به خدمت اشتغال ورزید و مأموریت هایی نیز به کشورهای آلمان و سوریه و پاکستان داشت. سرانجام در تاریخ 24/4/64 در بین راه گنبد و ساری به دست منافقین کوردل در سن 22 سالگی به درجه رفیع شهادت نایل گشت.
خاطره ای ازشهیدحسین خمر
راوی:خواهرشهید
شبی در هنگام نماز گریه می کرد، مادرم به او گفت:«پسرم چرا این قدر ناراحتی و گریه می کنی؟ تو که هنوز ازدواج نکرده ای که مشکلی داشته باشی» گفت:«مادرجان، مولای متقیان علی (ع) هر شب چندین بار از ترس خداوند بیهوش می شد، ما که دیگر به گرد پایشان نیز نمی رسیم».تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف
Qambarani@
  • دانیال خمّر

زندگینامه شهیدحبیب الله خمّر
حبیب الله خمّرفرزندامیرحسین در آغازین روز از بهار سال 1346 متولد شد. کودکی او در شهرستان زابل استان سیستان و بلوچستان  ودرروستای کود سپری گشت و او تحت تربیت عالمانه پدر و مادر با فرهنگ اسلامی آشنا گردید. حبیب الله در سن 7 سالگی به مدرسه رفت و آموختن علم را تا اخذ مدرک سیکل ادامه داد. سپس با درجه ی استوار دوم در نیروی انتظامی مشغول به کار گشت.
حبیب ا... در روز بیست و دوم بهمن ماه سال 1378 در شهرستان زاهدان درماموریت پاسگاه شیرآباد به علت درگیری با اشرار در سن 32 سالگی از میان خاکیان رخت بربست و به بهشت برین پر گشودودرگلزارشهدای زاهدان دفن گردید.
Qambarani@
  • دانیال خمّر

ایستاده ازراست-نفردوم-چفیه مشکی

شهید حبیب الله خمبری فرزند کربلایی شیرعلی غلامحسین - ساکن گالیکش استان گلستان.
بسیجی دلاوری که درسن نوجوانی داوطلبانه به جبهه های جنگ مشرف شد ودراوج جنگ شجاعانه جنگید.وی درمرحله اول اعزام توسط نیروهای بعثی مسموم و شیمیایی شدلاکن هرگز به روی خود نیاورد.
شهیدخمبری برای باردوم ودرزمان خدمت سربازی داوطلبانه نقاط سخت مرزی غرب کشورراانتخا ب کرد.
عوارض شیمیایی مرحله اول رفتن به جبهه طاقت وتوان حبیب الله راروزبه روزکمترمی کردتااینکه درسن سی سالگی ودرگمنامی تمام(بی آنکه نامش درفهرست شهداتوسط بنیادشهیدثبت گردد) در روز عید قربان دعوت حق را لبیک گفت بدون اینکه کسی آثار مسمومیت وشیمیایی حاصل ازجنگ او راثبت کند.جزهمسروفرزندانش که شاهددردهای وی بودند.شادی روح شهیدحبیب الله خمبری،صلوات


Qambarani@

  • دانیال خمّر

 

شهیدامیرسرتیپ حسن خمبری/

چهاردهم آذر 1338، در شهرستان کلاله به دنیا آمد. پدرش علی(فوت1381) و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. سال 1361 ازدواج کرد و صاحب یک پسر (سعید)و یک دختر شد. به عنوان سروان ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم آذر1367، با سمت فرمانده گردان در قلاویزان توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامدوبه افتخارجاویدالاثری نائل گردید.

 

 

 

درختی که به یادشهیدحسن خمبرکاشته شده است

چقدر تجربه کردم غم نیامدنت را
به روى سینه فشردم، حضور پیرهنت را
 
دریغ!! هیچ نمانده‏ست تا به خاک سپارم‏
چه آرزو؟!! که ببوسم، چو آمدى بدنت را!
 
و تا که وسعت صحرا عجین بوى تو باشد
به دست باد سپردم، به یاد تو، کفنت را
 
در این سیاهى ممتد، خدا کند که سپیده‏
به گوش شب برساند، غریو شب شکنت را
 
بخواب اى تن مفقود که خواب سبز تو جاوید
که تا ابد نفروشم، زغیرتم، وطنت را

***

 

 

 

روی بنما پاره تن وقت هجران تا به کی؟

هر شب یلدایی ام، بی ماه تابان تا به کی؟
دل همه احوال یادت جان جانانم بیا
بی وفایی کردنت بر حال زاران تا به کی؟

 

 

برادرشهیددرکنارتابلوی معرفی شهیددرورودی شهرستان کلاله

 

 

شادی روح شهیدحسن خمبروبرادرشهید،مرحوم حاج محمدخمبر،صلوات

 

Qambarani@

  • دانیال خمّر

جلوگیری از کپی کردن مطالب

کد قفل کردن راست کليک