Qambarani Tribe

طایفه کمبرانی{شرح تاریخی وامروزی ،مستندومستدل،متصل به رفرنس}

Qambarani Tribe

طایفه کمبرانی{شرح تاریخی وامروزی ،مستندومستدل،متصل به رفرنس}

مشخصات بلاگ

من کمبرانی ام
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ رستم ویعقوب ﻣﺠﻮ
ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ جای گرفته ام
مرابه نام جدم میرنصیرخان اعظم بخوان
وشاهانی که پی درپی همه حاکم بودند
شاه همه شاه کلات
فرزندان میرکمبربزرگ
ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﻢ ﮐﻪ درلباس بلوچی قامت گرفته ام
ﺍﯾﻦ ﻫﻮﯾﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
گرچه امروزکمی باآن مرام فاصله گرفته ام
لیک من بلوچی ریشه دارم
ﺫﺭﻩ ﺫﺭﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ تاریخ قلات به نظاره بنشین
ومهاجرتی ازکلات
به سرکردگی میرامامدادخان وفرزندان شجاع به سیستان
که نوادگانش باعث این شعرشدند
سون لف خمّرومرو،بی تیرو وبی کمو مرو""
وصدهاسال است که شعرم زمزمه مردمان زابلستان است
ونمودش هم رزم هشت سال است
که جنگاوری جلوداربوده ام
نشانش خواهی،رزم عباس و42تن ازشهدای همخونم راورق بزن
امروزاگرکمبرانی ﺭﺍ به تصویرخواهی
ﻣﺮﺍﺑﺸﻨﺎﺱ،اگرچه درسجل زمانه خمّرنام گرفته ام
دانیال خمّر

کانال تلگرامی طایفه کمبرانی

کانال تلگرامی طایفه کمبرانی

ابزار نمایش اوقات شرعی

وضعیت آب و هوا

پیروزی در برابر سیک در سال 1765

اقدام مشترک شاهان افغان وبلوچ

سیکها به مناطق غربی و مسلمان نشین حملات متعددی انجام میدادندو سرانجام موفق به گرفتن لاهور شدند پس از آن بود که آنها علیه مسلمانان،که با ضعف امپراطوری مغول ضعیف شده بودند ظلم و ستم میکردند. احمد شاه درانی احساس خطر برای اسلام می کرد، احمد شاه درانی اعلام جهاد کرد(جنگ مذهبی) در برابر سیکها و همچنین یک نامه به میر نصیر خان بزرگ فرستاد که باهم متحدشوند، میر نصیر خان بدون هیچ تردیدی و فکری بیست هزار نیروی بلوچ خود به میدان نبرد علیه سیک ها برد.

بنابراین بود که ارتش اسلامی ترکیبی از بیست هزار بلوچ و هزاران افغان که به هند لشکرکشی کرده بودند به مبارزه با سیک ها در 1765 رفتند. مثل همیشه، نصیر خان در خط مقدم بود، اما در این تعامل خاص، او مشتاق تر و بی پروا تر از همیشه بود، چراکه شهادت راباورداشت.

در یکی ازهمین جنگ ها که میر نصیر خان در خط مقدم ودر حال جنگیدن با سیک ها بود ، بخاطر یک انفجار، میر نصیر خان از اسب خود افتاد. یکی از سیک ها برای کشتن میر نصیر خان و گرفتن جایزه سر بریده او به طرف میر نصیر خان رفت اما به دلیل اینکه هنگام افتادن از اسب عمامه نصیر خان افتاده بود ( در قدیم بلوچ ها ریش و موی بلندی داشتند) شباهت زیادی با سیک ها داشت .هنگام نزدیک شدن سیک به نصیر خان یکی از همرزمان سیک جلو او را گرفت و گفت چکار میکنی؟ مگه نمیبینی این مثل ما سیک هستش! ( خطاب به نصیر خان) نصیر خان رابا سیک اشتباه گرفتندو درنهایت نصیر خان بلند شد و به جنگیدن ادامه داد

در این جنگ خونین چند هزار بلوچ و سیک کشته و درنهایت سیک ها مجبور به عقب نشینی شدند و شهرهای مسلمان نشین را ترک کردند و یک پیروزی بزرگ برای ارتش کلات علیه سیکها رقم خورد. 

میر نصیر خان در بازگشت به کمپ بلافاصله یک پیراشگر خواست تا مو و ریش بلند خود را بزند بخاطر اینکه این ریش و مو باعث شده بود او را با یک سیک اشتباه بگیرند و این برای نصیر خان بسیار ناراحت کننده بود.

احمد شاه درانی با شنیدن عقب نشینی سیک و پیروزی میرنصیر خان احمدزئی کمبرانی،بسیار خوشحال شد و شهرهای کویته ( که در آن زمان تحت تصرف پادشاه افغانستان احمد شاه درانی بود) و مولتان و چند شهر دیگر را به سبب این اتحادوپیروزی میرنصیر خان به او داد و این شهرها جز قلمرو بلوچستان شدند.

منبع:تاریخ بلوچستان

qambarani@

  • ۹۷/۰۴/۱۳
  • دانیال خمّر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

جلوگیری از کپی کردن مطالب

کد قفل کردن راست کليک