Qambarani Tribe

طایفه کمبرانی{شرح تاریخی وامروزی ،مستندومستدل،متصل به رفرنس}

Qambarani Tribe

طایفه کمبرانی{شرح تاریخی وامروزی ،مستندومستدل،متصل به رفرنس}

مشخصات بلاگ

من کمبرانی ام
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ رستم ویعقوب ﻣﺠﻮ
ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ جای گرفته ام
مرابه نام جدم میرنصیرخان اعظم بخوان
وشاهانی که پی درپی همه حاکم بودند
شاه همه شاه کلات
فرزندان میرکمبربزرگ
ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﻢ ﮐﻪ درلباس بلوچی قامت گرفته ام
ﺍﯾﻦ ﻫﻮﯾﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
گرچه امروزکمی باآن مرام فاصله گرفته ام
لیک من بلوچی ریشه دارم
ﺫﺭﻩ ﺫﺭﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ تاریخ قلات به نظاره بنشین
ومهاجرتی ازکلات
به سرکردگی میرامامدادخان وفرزندان شجاع به سیستان
که نوادگانش باعث این شعرشدند
سون لف خمّرومرو،بی تیرو وبی کمو مرو""
وصدهاسال است که شعرم زمزمه مردمان زابلستان است
ونمودش هم رزم هشت سال است
که جنگاوری جلوداربوده ام
نشانش خواهی،رزم عباس و42تن ازشهدای همخونم راورق بزن
امروزاگرکمبرانی ﺭﺍ به تصویرخواهی
ﻣﺮﺍﺑﺸﻨﺎﺱ،اگرچه درسجل زمانه خمّرنام گرفته ام
دانیال خمّر

کانال تلگرامی طایفه کمبرانی

کانال تلگرامی طایفه کمبرانی

ابزار نمایش اوقات شرعی

وضعیت آب و هوا

۱۰۱ مطلب با موضوع «شاهان وتاریخ کهن کمبرانی» ثبت شده است

اعلیحضرت میرعبدالله­ خان دارای چهار پسر بنامهای الیاس خان،میرمحبت خان، میرالتازخان و میرنصیرخان بود و چون اعلیحضرت میرمحبت خان از همه بزرگتربود، بعنوان حاکم برگزیده شد. اما توسط برادرش میراهلتازخان از سلطنت معزول شد و خود میراهلتازخان امور رابدون خونریزی بدست گرفت.

با گذشت مدت زمانی کمی پس از قدرت­گیری میرالتازخان، سران قبایل که او را تاییدکرده بودند،دریافتند که وی برای پادشاهی ضعیف است ،لذامجدداً میرمحبت خان  کمبرانی را دوباره درکلات برتخت نشاندند.

 نادرشاه بخاطر لشکرکشی به هندوستان، حکومت میرمحبت خان را بربلوچستان وکلات برسمیت شناخت (سپاهی 1385:48)و میراهلتازخان ومیرنصیرخان در قندهار تحت نظر بودند.

qambarani@

  • دانیال خمّر

  • دانیال خمّر

سوال:نام طایفه خمّرازچه شخصی اخذومشتق شده وسرسلسله این طایفه چه شخصیست(اولین خمّرکیست؟)

پاسخ:بامهاجرت بخشی ازنخعی های ابراهیمی به شرق ایران وچندقرن زندگی دربین ساکنین منطقه ،اندک اندک ضرورت تشکیل حکومت فراگیرترازهرطایفه به نظرمی رسید.

لذاازبین طوایف این ایل مهاجر براهیمی(براخویی/براهویی)درآغازقرن سیزدهم،فردی به نام "قنبر(کمبر)"که رئیس طایفه خودبود،نخستین حکومت محلی براهویی راتشکیل داد. ونواسه وی میرحسین به این حکومت جان تازه ای دادوآن راتوسعه داد.

لذاحکومت655ساله فرزندان قنبر،نیای بزرگ طایفه قنبرانی(کمبرانی)گاهی به حکومت درخودطایفه محدودمی شد،گاهی دربین کل ایل براهویی وگاهی برمنطقه کوچک ومحدودبه کلات وگاهی هم مانندزمان حکومت میرنصیرخان اعظم برسرتاسر منطقه بلوچستان غربی وشرقی تابندرعباس وکرمان وسیستان توسعه می یافت.

این فرازوفرودهای حکومتی درهمه اعصاروبرای همه ملل اتفاق افتاده است ودراین بین چه ملتهاوحکومتهایی که درتاریخ محوشده اند وچه زبانهاولهجه هایی که مردندوچه شخصیتهایی که بنام بودندولی درذهن ثبت شده بشرجایی مکتوب نشده وبه فراموشی سپرده شدند.

لذا"امیرکمبر"درواقع سرسلسله طوایف امروزی(کمبرانی،احمدزئی درپاکستان)و(خمّر،قنبرزهی درایران)محسوب می گردد.

qambarani@

  • دانیال خمّر

24-پاتینجر، هنری‌، مسافرت‌ سند و بلوچستان‌، ج۱، ترجمه شاهپور گودرزی‌، لندن‌، ۱۸۱۶م‌.

25-حسن‌ تقی‌زاده‌، «بلوچستان‌»، ج۱، مقالات‌، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌، ۱۳۴۹ش‌،

26- محمد مردوخ‌ کردستانی‌، تاریخ‌، ج۱، ص۸۰، تهران‌، چاپخانه ارتش‌.

27- منصور سیدسجادی‌، «تاریخ‌ قوم‌ کوچ‌»، ج۱، فصلنامه ذخایر انقلاب‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، شماره ۷.

28- محمود زندمقدم‌، حکایت‌ بلوچ‌، ج۲، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌.

29- محمدسعید جانب‌اللهی‌، مقدمه‌ای‌ بر شناخت‌ طوایف‌ سیستان‌، ج۱ مجموعه‌ مقالات‌ مردم‌شناسی‌، دفتر دوم‌، ایلات‌ و عشایر، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.

30- ذوالفقار کرمانی‌، جغرافیای‌ نیمروز، ج۱، به‌ کوشش‌ عزیزالله‌ عطاردی‌، تهران‌، ۱۳۷۴ش‌.

31-غبار، میرغلام محمد. افغانستان در مسیر تاریخ، جلد اول

32- سپاهی، عبدالودود (1385)."بلوچستان در عصر قاجار".قم: نشر گلستان معرفت،چاپ اول.

33-لاکهارت، لارنس (1386)."نادرشاه".ترجمه صادق رضازاده شفق، تهران: نشر ثالث، چاپ اول.

  • دانیال خمّر

  • دانیال خمّر

مامردمان طایفه خمّرقبل از ارائه سجل ها کمبرانی نام داشتیم ودرهمه شجره نامه هایی که موجودهست به وضوح ازچندنسل به بالاتربااین عنوان شناخته می شدیم.

همه شجره نامه های تیره های مختلف طایفه خمّر به فردی تحت عنوان امامدادخان کمبرانی می رسندکه حتی کتب تاریخی سیستان همچون زادسروان سیستان و...ازایشان نام برده اند.

طایفه کمبرانی(قمبرانی/قنبرانی)ازابتدادرمنطقه سیستان حضورنداشته اندهمچون95%دیگرطوایف موجوددرسیستان که ازسرزمینهای مختلف بانژادهای گوناگون وارداین منطقه شده اند.

امام دادخان کمبرانی(دادخان)دردوره حکومت وسیع پدرش(میرنصیرخان اعظم کمبرانی)که برسراسرمنطقه سیستان وبلوچستان و کرمان وهرمزگان حکمرانی داشته ،به همراه فرزندان دردوره افشاریه ازمحلی به نام کلات به سیستان پای می گذارندوحضورایشان باعث شده که امروزه خمّررابااصالت ایرانی واکثراً سیستانی بشناسند.

اماکمبرانی هادرمنطقه کلات درحدود6ونیم قرن حکومت خانات وشاهی داشتند.چراکه براساس قانون براهوهستان(مشتمل برهمه طوایف اتحادیه براهویی که ازنژادهای مختلف الریشه بودند)حاکم همیشه ازنوادگان قنبر(سرسلسله طایفه کمبرانی)انتخاب می شده است.

که تاریخ کلات رابصورت مفصل به همراه زندگینامه شاهان کمبرانی می توانیددرکانال طایفه مطالعه نمائید.

درواقع طایفه کمبرانی،قبل ازاینکه بلوچ باشد،براهویی است.اصطلاح براهویی به معنای طایفه امروزی براهویی نیست بلکه این طایفه براهویی هم جزء کوچکی ازآن اتحادیه بزرگ بوده است.

شمامی توانیددرخصوص اتحادیه براهویی که مشتمل بر27طایفه بزرگ (که امروزه جمعیت میلیونی درسه کشورایران وافغانستان وپاکستان هستند)مطالعه نمائید.

بعدهابراهویی ها دردل قوم بلوچ حل شده وهمه عنوان بلوچی رادارند.حتی زبان ولباس آن اتحادیه براهویی به زبان ولباس بلوچی تغییرمی یابد.

اماسوال اینجاست که این ایل بزرگ براهویی ازکجاآمده اند.براساس مستندات تاریخی ،براهویی هاجزئی ازایل نخعی عرب بوده اندکه باعبورازفارس وممسنی به شرق ایران می رسند.

براهویی برگرفته ازنام نیای بزرگ،ابراهیم ابن مالک اشترنخعی است.

همه گفته های بالابااسناددرکانال طایفه کمبرانی موجودهست که می توانیدبرای مطالعه دقیقتروبهتربه آنجامراجعه نمائید.

عربهای نخعی چون آخرین محل استقرارابراهیم درموصل بوده به براخوای وکردنژادی هم معروفند(اگرچه اکرادعراق همین امروز هم اذعان دارندکه جزئی ازاعرابندوریشه عربی دارند.)

خودنخعی هاکه به عراق مهاجرت داشته اندوموضوعاتشان درزمان امام حسین(ع)وامام علی(ع)درتاریخ بسیارشفاف است دراصل مذحجی هستندکه ازموطن اصلی یعنی یمن به آن سامان مهاجرت نموده اند.

تاریخ14قرن طایفه خمّر بصورت مستدل ومستنددرکانال کمبرانی

qambarani@

  • دانیال خمّر

اینکه بلوچهاهمه عرب هستندیانه،نظریات متفاوتی ارائه شده است.لاکن به اذعان حاکمان کلات،عرب بودن براهویی هاودردل آنهاطایفه کمبرانی،قطعی است.

تاریخدان شرق شناس انگلیسی "دیکسون" در کتابشحکومت انگلیسی هنداینچنین میگوید:

بلوچها از استوارترین شاخه نژاد عرب هستند، و وحدت "المازم" در سال (1915.م - 1333ه) به سبب شجاعت آنها و استواری شان در جنگ اتفاق افتاد.

qambarani@
  • دانیال خمّر

اوج وسعت قلمروی حاکمان کلات درزمان سلطنت میرنصیرخان احمدزئی کمبرانی(نوری اعظم)ودرسال1758میلادی بود.

وسعت پادشاهی در زمان سلطنت میر نصیر خان از بندرعباس ایران تا هلمند افغانستان تا کولاچی ( کراچی ) دره غازی خان و دره اسماعیل خان بود. میر نصیر خان به نصیر شاهی معروف بود .زبان ملی حکومت وی بلوچی وخط نگارش رسمی فارسی بود. حاکم انگلیسی هند، لرد کرزن سال 1966 اینگونه میگوید : بلوچستان در زمان میر نصیر خان بین هلمند و دریای مکران ودریای خلیج فارس و بین کرمان و سند وسعت داشته است.

qambarani@

  • دانیال خمّر

پیروزی در برابر سیک در سال 1765

اقدام مشترک شاهان افغان وبلوچ

سیکها به مناطق غربی و مسلمان نشین حملات متعددی انجام میدادندو سرانجام موفق به گرفتن لاهور شدند پس از آن بود که آنها علیه مسلمانان،که با ضعف امپراطوری مغول ضعیف شده بودند ظلم و ستم میکردند. احمد شاه درانی احساس خطر برای اسلام می کرد، احمد شاه درانی اعلام جهاد کرد(جنگ مذهبی) در برابر سیکها و همچنین یک نامه به میر نصیر خان بزرگ فرستاد که باهم متحدشوند، میر نصیر خان بدون هیچ تردیدی و فکری بیست هزار نیروی بلوچ خود به میدان نبرد علیه سیک ها برد.

بنابراین بود که ارتش اسلامی ترکیبی از بیست هزار بلوچ و هزاران افغان که به هند لشکرکشی کرده بودند به مبارزه با سیک ها در 1765 رفتند. مثل همیشه، نصیر خان در خط مقدم بود، اما در این تعامل خاص، او مشتاق تر و بی پروا تر از همیشه بود، چراکه شهادت راباورداشت.

در یکی ازهمین جنگ ها که میر نصیر خان در خط مقدم ودر حال جنگیدن با سیک ها بود ، بخاطر یک انفجار، میر نصیر خان از اسب خود افتاد. یکی از سیک ها برای کشتن میر نصیر خان و گرفتن جایزه سر بریده او به طرف میر نصیر خان رفت اما به دلیل اینکه هنگام افتادن از اسب عمامه نصیر خان افتاده بود ( در قدیم بلوچ ها ریش و موی بلندی داشتند) شباهت زیادی با سیک ها داشت .هنگام نزدیک شدن سیک به نصیر خان یکی از همرزمان سیک جلو او را گرفت و گفت چکار میکنی؟ مگه نمیبینی این مثل ما سیک هستش! ( خطاب به نصیر خان) نصیر خان رابا سیک اشتباه گرفتندو درنهایت نصیر خان بلند شد و به جنگیدن ادامه داد

در این جنگ خونین چند هزار بلوچ و سیک کشته و درنهایت سیک ها مجبور به عقب نشینی شدند و شهرهای مسلمان نشین را ترک کردند و یک پیروزی بزرگ برای ارتش کلات علیه سیکها رقم خورد. 

میر نصیر خان در بازگشت به کمپ بلافاصله یک پیراشگر خواست تا مو و ریش بلند خود را بزند بخاطر اینکه این ریش و مو باعث شده بود او را با یک سیک اشتباه بگیرند و این برای نصیر خان بسیار ناراحت کننده بود.

احمد شاه درانی با شنیدن عقب نشینی سیک و پیروزی میرنصیر خان احمدزئی کمبرانی،بسیار خوشحال شد و شهرهای کویته ( که در آن زمان تحت تصرف پادشاه افغانستان احمد شاه درانی بود) و مولتان و چند شهر دیگر را به سبب این اتحادوپیروزی میرنصیر خان به او داد و این شهرها جز قلمرو بلوچستان شدند.

منبع:تاریخ بلوچستان

qambarani@

  • دانیال خمّر

مردمان طایفه بزرگ خمّر،دانلودکنیدوافتخارکنید:

فوتوکلیپ شاهان کمبرانی(کیفیت متوسط حجم فشرده)

http://s9.picofile.com/file/8329340776/bara_kanal_qambarani.mp4.html


qambarani@

  • دانیال خمّر

جلوگیری از کپی کردن مطالب

کد قفل کردن راست کليک