مقطع اول
نیروهای استعمارگر انگلیس پس از سالهـا کشمکش با حکومت مستقـل بلوچستـــان ( کــلات ) بالاخره در سال ۱۸۳۹ میــلادی از سمـت شمال و شمال غربی وحشیـانه به مرکز بلوچستــان هجـوم آورده کـلات را در روز سیزدهـم نوامبـر همـان سال بدنبـال جنگـی خونیـن به تصــرف خود در آوردنـد.در آن جنگ نابرابر زنده یاد میر مهــراب خان قنبرانی احمدزایی و مدافعـان ایثارگــر کـلات قهرمانانـه در مقابل اشغالگــران مقاومت کرده به شهــادت رسیدنـد.)
انگلیسی هادرسال1839 لشکری برای تنبیه محراب خان دوم(که بادشمنان بریتانیاهمکاری نموده بود) به کلات گسیل داشتند و در جنگی که بین آنها در گرفت، مهراب خان دوم و چهارصد نفر از اعوان او کشته شدند و کلات به تصرف قوای انگلیس درآمد (عسکری ص 79 )
سپس نواده چهارده ساله میرمحبت خان به نام میرشهنوازخان رادرکلات به مقام خانی برگزیدندوشخصی به نام ستوان لاودی رانایب الحکومه اوکردندومستملکات خان راتجزیه نمودند.مستونگ وکویته به شاه شجاع داده شد.کچهی زیرنظرکارگزارسیاسی سندغربی قرارگرفت.
امادرادامه؛پسرمحراب خان دوم،به نام میرنصیرخان دوم احمدزایی(قمبرانی)،توانست ایلات راگردهم آوردوسال بعدکلات رامجدداًتصرف کند(رومن ص41-43)زدوخوردهای محلی تا1842/1258ادامه یافت تااینکه انگلیسی هابه سبب مسائل مهمتری درافغانستان وجاهای دیگری دربلوچستان،دست ازسرکلات برداشتند.
مقطع دوم
یکی ازخوانین معروف کلات،میرخدادادخان احمدزایی(قمبرانی)بود.علت اینکه شهرت داشت این بودکه انگلستان دردوره همین خان سعی می کردازطریق کلات بابلوچستان رابطه برقرارکندوتاحدامکان سعی کنددرحکومت خانات کلات نفوذخودراگسترش دهدکه البته موفق نشدبه همین دلیل زمینه های نابودی این حکومت رافراهم ساخت.
Qambarani@
پاسخ به کامنت یک هم طایفه ای که فرموده بودند"ماپاکستانی نیستیم"
همچنانکه درمنشوروبلاگ/کانال،درج کردم،بنده قصدورودبه مسائل سیاسی راندارم.لاکن برای پاسخ دادن به برخی شبهات،لاجرم گاهی اوقات به مسائل سیاسی علیرغم میل باطنی ام گریزی خواهم زد.
قرارگیری دریک" واحدسیاسی" به نام "کشور"الزاماً به معنای حل شدن نژادهاوقبایل درآن نیست.دوست هم طایفه ای من اعتراض کردندکه "ماپاکستانی نیستیم".خب من هم تاییدمی کنم ماپاکستانی نیستیم.بلکه درتاریخ نقطه ای ازآن سرزمین به نام "کلات"سهیم هستیم.که امروزاین کلات به همراه بخشی ازمردمان قبیله ام یعنی" کمبرانی" البته باحفظ" هویت بلوچی" خوددرمحدوده ترسیم شده خط وخطوط مرزهادرنقشه،ناچاراًدرواحدسیاسی پاکستان قراردارد.
کلات سرزمینی است تاریخی بافرهنگ متمدنانه که درزمانیکه پاکستان وجودماهوی نداشته،روزگاران زیادی جزء قلمروایران واندک زمانی هم درمحدوده هندوستان ونهایتاً قبل ازادغام،"سرزمین آزادومستقل" بودکه دولت پاکستان درسال1955میلادی به زورقوای نظامی وباتبعیدآخرین شاه کلات(احمدیار)این منطقه رابه خاک کشورش ضمیمه وملحق نمود.
ازآن زمان به بعدبلوچان پاکستان که کمبرانی هانیزجزوآنهاهستند،سالهابرای مستقل بودن خودتلاش دارندولی توسط دولت پاکستان،این تلاشهاسرکوب وبی ثمرمی گردد.
بلوچهادراین راه شهدای فراوانی نیزداده اندازجمله قبیله ما،همچون شهیدنجیب کمبرانی که درمقابل نظام پاکستان قرارگرفت ازجمله آنهاست.
حال بایک مثال ساده دیگراین موضوع به روشنی تبیین می گردد.
"کشورایران" بهترین مثال برای قرارگیری قومیتهای مختلف درکنارهم است که دریک واحدسیاسی مشترک(چه دوست داشته باشندوچه نه)به نام ایران گردهم آمدند.حال می خواهدترک باشندیاکردویاعرب و...
بااین تفاوت که مرام ومعرفت ورفتارنظام ودولتمردان ایران بااقوام،ادیان ومذاهب بادولت پاکستان(که پنجابی هادرآن همه کاره وانحصارطلبندوبقیه اقوام همچون:بلوچ،پشتوو...رادرلایه های اداری حکومتی اجازه خودنمایی نمی دهند)قابل قیاس نیست.
حتی درارائه خدمات دولتی به مردمان بلوچ،تفاوت بلوچستان ایران باپاکستان کاملاًمشهوداست.بلوچستان ماباجمعیت2میلیونی وپراکندگی جمعیتی درجغرافیای دورونزدیک بلوچستان؛شرایطشان اگرچه ایده آل نیست ولی ازبلوچستان پاکستان(که باجمعیت9میلیونی بایستی موردرسیدگی فراوانی برای معیشت وآبادانی قرارگیرند)خیلی بهتراست.
ضمن اینکه یکی ازدلایل عدم موفقیت بلوچستان پاکستان دراحقاق وپیگیری حق وحقوق خودشان ،نداشتن محوریت است وصرف داشتن سرایالت که منتصب دولت هست محورشمرده نمی شود.
حال آنکه درنقطه مقابل،بلوچهای ایران،باداشتن محوریت معنوی به نام" جناب مولوی عبدالحمید"که باتدابیرعالمانه وحکیمانه خودباتمرکزبراصل وحدت وهمگرایی بادولتمردان درچهارچوب نظام،نه تنهارهبرمعنوی بلوچستان هستندبلکه بامقبولیت دربین جامعه اهل سنت ایران،رهبری معنوی اهل سنت ایران رانیزبرعهده دارندودرسایه رهبری سیاسی ومعنوی ایران حضرت آیت الله خامنه ای همواره همراه وسپاسگزارتلاش نظام ودولت جمهوری اسلامی ایران بوده وهستند./دانیال خمر
Qambarani@