در دوران سلطنت اعلیحضرت میرخدادادخان ،بلوچستان،دریک سری درگیریهای خونین میان قبایل و نیروهای گاردپادشاهی کلات قرارگرفت واین حالت ،هرج و مرج در سرتاسر بلوچستان ایجاد کرده بودواین وضعیت تا زمان سقوط حکومت اعلیحضرت میرخدادادخان ادامه داشت. دلایل این درگیریها عبارت بودنداز:
- سرداران برای قدرت بیشتر مبارزه میکردند.
-انگلیس،سرداران قبایل را علیه پادشاه به منظور تضعیف هر دوگروه به بازی میگرفت
-ازآنجائیکه نفرت عمومی بر علیه حضورانگلیسی هادربلوچستان افزایش یافته بود،روسای قبایل ازفرصت سوء استفاده کرده ونزدمردم چنین اذعان کردندکه پادشاه، دست نشانده انگلیس است.
روسای قبایل جهلاوان و ساراوان ،همراه با لسبیله ، اساسنامه ای به میر خدادادخان ارایه دادندکه شامل بندهای زیر بود :
-نباید انحراف از قانون اساسی نوشته میرنصیرخان اول در دولت کلات وجود داشته باشد
-ارتش منظم گاردپادشاهی کلات باید منحل شود
-مرجع تعیین وزرا باید با شورای سرداران وروسای قبایل باقی بماند
-نخست وزیر فعلی داروغه گل محمد باید از مقامش عزل شود
-در تمام تصمیم گیریهای بسیار مهم نظامی و غیر نظامی باید با سرداران وروسای قبایل مشورت شود.
-همچنین سرداران، خواستار آزادی برخی از زندانیانی شدند که به دلیل فعالیت های خاینانه برعلیه میرنصیرخان دوم در طول سلطنتش و کمک به انگلیس به زندان رفته بودند.
گاردمنظم دوهزارنفری پادشاهی کلات که زیرنظربرادراعلیحضرت تشکیل شده بودوازمیرخدادادخان دستورمی گرفت،همواره برای سرداران طوایف تهدیدمحسوب می شدچراکه توسط آن نیروها،هرگونه مخالفتی سرکوب می گردید.لذاآنان بدنبال انحلال این ارتش منظم بودند.
جان مالکوم انگلیسی که در کلات حضورداشت، سران قبایل را تحریک میکرد، اعلیحضرت میرخدادادخان کمبرانی، فوراًمنشور تقاضای آنها را رد کرد. این رد کردن موجب درگیریهای مسلحانه بین پادشاه و روسای قبایل شد که درنتیجه آن دهها تن از هر دو طرف کشته شدند.این کشمکش با وساطت مولوی ها( رهبران روحانی )پایان گرفت وقرارشدسرداران طوایف،نیروهای خودشان را از کلات بیرون کنند،اما با این حال آنان مغازه ها و اموال دولتی را غارت کردند. سرداران طوایف شروع به مکاتبه به مقامهای انگلیسی در یعقوب آباد کردند و تقاضای تحت فشار گذاشتن پادشاه برای پذیرفتن خواسته هایشان شدند. انگلیسی ها سعی به دخالت مستقیم نکردند، درادامه این مناقشات ،اعلیحضرت میرخدادادخان احمدزئی کمبرانی به منظورکم کردن ازاختلافات،خواسته آنها برای ازاد کردن زندانی ها راپذیرفت و سعی کرد سرداران را تا حدودی آرام کند .ازطرفی انگلیسی ها به خواسته سرداران، پادشاه را مجبور به برکناری وزیر وفادارش داروغه گل محمد کرد و به جای او شاه قاضی ولی به عنوان نخست وزیر منصوب گردید.همچنین به درخواست سرداران، پادشاه مشاور خود دیوان گنجا رانیز از کلات تبعید کرد.
منبع:تاریخ بلوچستان