

پیوستگی نزدیک برهویی با بلوچ از قرن دهم، بنا شده است. برهوییها احتمالاً در قرن ششم یا کمی زودتر به ارتفاعات کلات رسیدند و از آنجا به سمت شمال و جنوب (و بعدها درافغانستان وپاکستان و ایران) پراکنده شدند و در همین حال، بسیاری از قبایل چادرنشین سر راه خود را جذب کردند و بقیه را از میان برداشتند.
به نظر الفنباین (اصطلاح «طایفه براهویی» بیشتر مفهوم یک موجودیت سیاسی را به ذهن میآورد، تا موجودیت قومی. طایفه براهویی ترکیب شکنندهای از گروهبندی خانوادههایی است که به سبب منافع متقابل مانند حقوق چرا، مالکیت گله وگاو و بستگیهای خونی (که کمتر از موارد دیگر اهمیت دارد) به یکدیگر میپیوندند. به طور کلی ضوابط بنیادی در پیوستگی طایفهای براهویی بر نسب پدر تباری و پیمان سیاسی نهاده شده است.1
بنابر تحقیقات الفنباین، براهوییهای ایران، افغانستان و پاکستان از ۲۷ طایفه ترکیب یافته است که ۸ طایفه آن اصلی، و بقیه طوایف وابسته هستند. بزرگترین طایفه از طوایف وابسته، مِنْگل بوده است2
تقریباً ۸۰% از جمعیت طوایف اصلی به طایفههای قلندرانی، میرواری، قنبرانی و سولانی متعلق بودهاند. الفنباین فهرستی از ۲۷ طایفه براهویی را همراه با محل سکنای آنها در کشورهای مختلف و زبان هر طایفه براساس صورت رسمی متعلق به میراحمدیار، آخرین خان کلات به دست آورده است.
در زمان سلطنت شاهجهانتیموری (۱۰۳۷- ۱۰۶۸ق/۱۶۲۸-۱۶۵۷م) حکومتی منسجم و قوی با عنوان خاننشین کلات ظهور کرد که اقتدار آن بر پایه نظام پیچیده اتحادیه براهویی (شامل طایفههای قمبرانی یا قنبرانی، میرواری، ایلتازیی) و بلوچهای رَند و لاشاری و دهواریهای کشاورز استوار بود.
باید توجه داشت که اتحادیه برهویی از ابتدا تحت نفوذ بلوچ بود؛ خان (که همیشه از طایفه قمبرانی/قنبرانی بود) پیوسته خود را خان بلوچ مینامید و در خاندان او به زبان بلوچی سخن میگفتند، گرچه زبان نگارش فارسی بود.3
1-ایرانیکا-ج4-ص17
2-ایرانیکا-ج4-ص438
3-ایرانیکا-ج4-ص
Qambarani@