Qambarani Tribe

طایفه کمبرانی{شرح تاریخی وامروزی ،مستندومستدل،متصل به رفرنس}

Qambarani Tribe

طایفه کمبرانی{شرح تاریخی وامروزی ،مستندومستدل،متصل به رفرنس}

مشخصات بلاگ

من کمبرانی ام
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ رستم ویعقوب ﻣﺠﻮ
ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ جای گرفته ام
مرابه نام جدم میرنصیرخان اعظم بخوان
وشاهانی که پی درپی همه حاکم بودند
شاه همه شاه کلات
فرزندان میرکمبربزرگ
ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﻢ ﮐﻪ درلباس بلوچی قامت گرفته ام
ﺍﯾﻦ ﻫﻮﯾﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
گرچه امروزکمی باآن مرام فاصله گرفته ام
لیک من بلوچی ریشه دارم
ﺫﺭﻩ ﺫﺭﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ تاریخ قلات به نظاره بنشین
ومهاجرتی ازکلات
به سرکردگی میرامامدادخان وفرزندان شجاع به سیستان
که نوادگانش باعث این شعرشدند
سون لف خمّرومرو،بی تیرو وبی کمو مرو""
وصدهاسال است که شعرم زمزمه مردمان زابلستان است
ونمودش هم رزم هشت سال است
که جنگاوری جلوداربوده ام
نشانش خواهی،رزم عباس و42تن ازشهدای همخونم راورق بزن
امروزاگرکمبرانی ﺭﺍ به تصویرخواهی
ﻣﺮﺍﺑﺸﻨﺎﺱ،اگرچه درسجل زمانه خمّرنام گرفته ام
دانیال خمّر

کانال تلگرامی طایفه کمبرانی

کانال تلگرامی طایفه کمبرانی

ابزار نمایش اوقات شرعی

وضعیت آب و هوا

۲۰۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

کتب دکترمحمدامیرخمّر-فوق تخصص اورولوژی
1-آنالیزآماری رئال کولیک دربخش اورولوژی بیمارستان امام رضا(ع)مشهد
2-ارزش سونوگرافی درترومای بلانت اسکروتوم
3-دیفالوسDIPHALLUS
4-مقایسه روشهای درمانی مختلف دررئال
Qambarani@

  • دانیال خمّر

کدخدا عظیم خمّردرزمان خودش که زابل از ۱۵طایفه بزرگ وقدیمی تشکیل می شدجزء بزرگان وکدخداهای طوایف بزرگ سیستان بوده است. ایشان از خمرهای منطقه شندک بوده اند.مردمان طایفه خمروهمچنین سایرطوایف، حرف شنوی واحترام خاصی برای کدخداقائل بوده اند.در زمانی که زابل بخش بخش وحوزه ای بوده ،حوزه های ۶و۸زابل دراختیار کدخدا عظیم بوده ودرشناسنامه های قدیم، شعبه ی عظیم دیده میشود.ازمهمترین اقدامات کدخدا،اخذشناسنامه برای مردمان طایفه لکزایی که آن زمان ازافغانستان به ایران آمده اندمی باشد.
Qambarani@

  • دانیال خمّر

مهندس علی خمّر.فعال سیاسی اجتماعی
کاندیدای2دوره شورای شهر زابل باآرای4هزارنفر
ریاست بانک تجارت زابل
عضوجلسات هم اندیشی نخبگان سیستان1400
مسئول فرهنگی بسیج دانشگاه آزاد زاهدان
Qambarani@

  • دانیال خمّر

کمبرانی های عاشق ورزش بوکس
دربلوچستان پاکستان،قبیله کمبرانی خانواده مشهوری درورزش بوکس اندکه این استعدادبصورت خانوادگی بین نسلهای آنهامنتقل می گردد.آنهادرواقع قبیله بوکس هستند.
بسیاری ازعموزادگان ما دربلوچستان پاکستان،چه مردوچه زن دررشته ورزشی بوکس فعالیت دارند.باقهرمانی مرحوم علی محمدکمبرانی دربازیهای آسیایی وکسب مدال طلای این رشته،این علاقه دربین کمبرانی هادوچندان شده است.چندتن ازآنهابه مسابقات کشورهای جنوب آسیا-بازیهای کشورهای مشترک المنافع والمیپیک رفته اند
ازجمله شاغلین دراین رشته ورزشی می توان به افرادزیراشاره نمود:
محمدیونس کمبرانی-مربی رشته ورزشی بوکس کراچی
آنام کمبرانی دختریونس کمبرانی-بوکسور
محمدحسین کمبرانی-رئیس باشگاه لیاری کراچی
ولی محمدکمبرانی-بوکسور
یعقوب کمبرانی-رئیس هیات منصفه ورزش بوکس
خانم عروج کمبرانی -بوکسور
حکیم اسلام خان کمبرانی-بوکسور
عبدالرشید کمبرانی-مربی بوکس
مجیدکمبرانی برادرمرحوم علی محمدکمبرانی-مربی بوکس باشگاه "شاهین پاک"
صدیق ویعقوب کمبرانی فرزندان مرحوم علی محمدکمبرانی
ماهرالله کمبرانی نوه مرحوم علی محمد نیزبوکسورمعروفی است
Qambarani@

  • دانیال خمّر

شرایط آن چنان حاد ،بحرانی و حساس بود که برای تقویت روحیه نیروها به طور مرتب فرمانده محترم کل سپاه و فرمانده محترم لشگر ثارالله در تمام مدت در گیری با فرماندهی گردان به وسیله بی سیم تماس داشته و خواستار مقاومت و ایستادگی بودند...
پاتک دشمن زمانی شروع شد که خیلی از نیروهای گردان به علت آتشباری چند روز قبل شهید شده و آنها را از منطقه خارج کرده بودند .در آن شرایط بحرانی همه نگاهها به گروهان فاطمه الزهرا(س) دوخته شده بود که فرماندهی آن را علمدار گردان ،شهید خمر به عهده داشت .شهید خمر با روحیه ای قوی به همراه گروهانش وارد منطقه شد. نیروها برای استقرار در مکان تعیین شده ،می بایست از جاهای فوق العاده و سخت و زیر دید دشمن حرکت کنند که کاملا در تیر رس و زیر آتش شدید و جهنمی دشمن قرار داشت .به حدی که در آن منطقه حتی حرکت مورچه ای خارج از دید دشمن پنهان نمی ماند و این همان پل ارتباطی تمام لشگر ها بود که عباس با نهایت اخلاص و شهامت ،نیروهایش را با تجهیزات انفرادی و به صورت سینه خیز از آنجا عبور داد و آرایش جنگی گرفت .
به دنبال پاتک(ضدحمله) سنگین دشمن ،نیروهای دشمن هر لحظه به موضع ما نزدیک می شدند تا اینکه دیگر چاره ای جز پرتاب نارنجک و جنگ تن به تن نبود .غرش تانکهای دشمن نیز در اطراف مواضع ما ،صحنه پر از رعب و وحشتی را ایجاد کرده بود .دیگر نفس ها در سینه ها حبس شده و هر لحظه خطر سقوط مواضع وجود نداشت .
انگار چشم ملت و فرماندهان برای مشخص شدن سر نوشت جنگ به همان منطقه محدود شلمچه که در اختیار گردان 405 بود ،دوخته شده بود .
لحظات حساس و نفس گیری بود و زیر آتش شدید دشمن ،نیروهای اندک و محدود گردان هم یکی یکی پر پر می شدند و دست و پا و سر بود که از سر اخلاص از پیکر ها جدا می شد و زمین را گلگون می کرد .اوضاع به حدی متشنج شده بود که هیچ امیدی برای تثبیت مواضع و پیروزی نبود که ناگهان زمین و زمان و فرشتگان آسمان نظاره گر حما سه جاوید علمدار گردان شدند .آری عباس بود که حداقل با پرتاب چهل نارنجک ،دشمن زبون را در پشت سنگر هایشان زمین گیر و متلاشی کرد .نیروهای خودی که جانی دوباره یافته بودند بامداد از تکبیر و شلیک چند آر پی جی ،چندین تانک و خود روی نفر بر دشمن را از کار انداخته و به آتش کشیدند . در حالی که آر پی جی شانه های شهید خمر را زینت می داد با شجاعت آنچنان عرصه را بر دشمن تنگ کردند که چاره ای جز عقب نشینی نداشتند . در گرما گرم این نبرد عاشورایی بود که ناگهان دیدیم پیکر مطهر و غرق به خون این علمدار عزیز را در حالی که دستهایش از پیکر جداشده و از گوشه پتو به صحنه رزم می نگریست از جلو سنگر ما به عقب می برند.
آن لحظه برای تمام عمر ،از یادم نمی رود هر چند در جنگ شهادتهای بسیاری دیده بودم ،اما آن لحظه چیز دیگری بود. علمداری که قوت قلب گردان ما بود و وجود او الهام بخش توان روحی همه نیروها می شد ،باید با بدنی پاره پاره از جلوی چشمانم عبور داده شود اما به لحاظ شرایط سخت جنگ و حضور نیروها در اطرافم می بایست کوهی از غم را در سینه حبس می کردم تا مبادا روحیه ی رزمنده ای جان بر کف تضعیف شود .حتی برای تقویت روحی آنها مجبور به گفتن لطیفه ای می شدم که خدا می داند در آن شرایط چقدر برایم سخت و نا گوار بود
باری در آن نبرد عاشورایی به همت نیروهای معدود باقی مانده و به فرماندهی علمدار مخلص ،دشمن مجبور به عقب نشینی شد و مواضع ما تثبیت گردید .دیگر دلها به آرامی می تپید و لبخند ها به زیبایی به لب می نشست اما در جشن پیروزی فقدان حضور علمدار ،برایمان خیلی سخت و گران بود
Qambarani@

  • دانیال خمّر

کدخدافقیر خمّر که کدخدای مقتدر منطقه شیب آب سیستان بوده به گفته ریش سفیدان طایفه که ازپدران خود نقل می کنند ازتوان بدنی ونظامی بالایی برخوردار بوده است.وی به گفته کتاب سیستان که درسال1903میلادی توسط جی پی تیت نوشته شده برروستاهای:
ده شیخ با27خانوار ازطایفه شیخ
ده دادی با324خانوار ازطوایف:خمر-قروتخوار-دکاندار-مسگر-سوداگر
ده آواز با24خانوار ازطایفه آوازی
ده نواب با64خانوار ازطایفه نوابی وروستاهای تابعه این آبادی هاعنوان کدخدایی داشته است.
وی در۴ ربیع الثانی ۱۳۲۹هجری قمری ازدولت علیه وقت ایران به جهت عبور آب ازاراضی وی درمنطقه درخواست خسارت نموده است که این خواسته درکتابخانه مجلس شورای اسلامی ایران به عنوان سند موجود است

سند110ساله: 

کتابخانه ،موزه ومرکزاسنادمجلس شورای اسلامی ایران

شناسگر رکورد : 735160

شماره بازیابی : ۲/۱۴۳/۱۳/۳/۳۰/۶

شماره بازیابی : ۲/۱۴۳/۱۳/۳/۳۰/۶

موضوع کارتن : خراسان

زبان اثر : Per(فارسی)

عنوان اصلی : عرض حال کدخدا فقیر محمد رئیس طایفه خمّر از سیستان به مجلس شرحی درباره خسارات وارده بروی درباره عبور مجرای آب رودخانه از اراضی او و تقاضای جبران این خسارات، و عبور آب از مجرای سابق بر طبق قرارداد فی مابین

نام عام مواد : متفرقه

تاریخ سند : ۴ ربیع الثانیه ۱۳۲۹

نام خاص و کمیت اثر : ۹برگ، ۳،۸،۱۰نامه

https://sapp.ir/qambarani

https://qambarani.blog.ir

  • دانیال خمّر

به سال ۱۷۹۳ میرنصیرخان فوت کرد. وی سه پسر بنامهای میرمحمودخان، میرمصطفی خان و میرمحمدرحیم خان داشت. پس از فوت میرنصیرخان، میرمحمودخان بعنوان حاکم کلات مقرر شد. میرمحمودخان بمدت ۲۴سال بر بلوچستان حکومت کرد و در سال ۱۸۱۷ میلادی درگذشت.
در زمان فرمانروایی محمودخان احمدزایی قمبرانی اول ،بخش اعظم این قلمرو به دست قاجاریان ایران و شاه افغان افتاد.
میرمحمودخان دارای دو پسر بنامها میرمحراب خان و میراعظم خان بود و با فوت میرمحمودخان در سال۱۸۱۷ پسر بزرگش محراب خان قدرت را بدست گرفت

Qambarani@

  • دانیال خمّر

شکست سپاه صفوی ازخان کلات
در دوره میر سمندرخان امیرالامرای کمبرانی( احمدزایی) ؛دولت صفویان در سال 1698 از 2نقطه :سیستان به فرماندهی شاه طهماسب بیگ وارد خاک خانات شد و بخش های چاغی راغارت و به سمت کلات پیشروی کردند وتحت فرماندهی gurgin که فرمانده نیروهای صفوی در قندهار بودتصرف توران ( بلوچستان ) را به عهده داشت. میرسمندر خان در آن زمان در مولتان بود. با شنیدن خبر پیشروی دولت صفویان فوراً برگشت و سی هزار جنگجوی بلوچ را برای مقابله آماده کرد و با نیروهای صفویان در نزدیکی مستونگ مواجه شد.در این رویا رویی نیروهای صفویان شکست خوردند وبادادن تلفات ،فرار کردند

Qambarani@

  • دانیال خمّر

qambarani@

  • دانیال خمّر

مرحوم پروفسورنادر کمبرانی فرزندصاحب کمبرانی
وی متولد1938درروستای کیلی شهرکویته،مرکزایالت بلوچستان شرقی است.وی رئیس بخش فارسی دانشگاه ایالت بلوچستان پاکستان بودواین سمت راتاهنگام مرگ برعهده داشت.اوشاعربزرگ زبانهای بلوچی وبراهویی کشورش بود.
ازجمله آثارش:
داستانهای کوتاه- Afsana
اشعاربلوچی- Molam-O
اشعاربراهویی:- Shinza-O- Girok
دیدگاه پروفسور:زبان فارسی در طول سالیان متمادی زبان علمی و رسمی و بازاری مردم ایالت بلوچستان بوده و در مدارس و مکتب خانه‌های این استان تدریس می‌شده است. پس زبان و ادبیات فارسی برای مردم این ایالت زبان تازه یا ناشناخته نیست. بیش از یک هزار سال می‌گذرد که شمع پرنور زبان و ادب فارسی همواره این سرزمین پهناور را روشن و منوّر کرده است. در بلوچستان نسخه‌های خطی، وثیقه‌ها، کتب و اسناد دولتی بسیاری به زبان فارسی است که از ارزش ادبی و تاریخی ویژه‌ای برخوردارند.بخش فارسی از سال ۷۱ در دانشگاه بلوچستان گشایش یافته است، اما مشکلاتی سرراه ماست از جمله:با کمبود استاد روبرو هستیم و کتاب هم نداریم.

Qambarani@

  • دانیال خمّر

جلوگیری از کپی کردن مطالب

کد قفل کردن راست کليک