هم طایفه بودن وداشتن خویش وقوم بهترین فرصت برای تشکیل محفل قرآنی فامیلی درطول سال به ویژه ماه مبارک رمضان است.
جلسات فامیلی قرآن راازطریق این وبلاگ معرفی کنید...
معرفی تشکلهای قرآنی:
1-روضه رضوان هیرمند
مدیر: علی خمّر
آدرس: انتهای بلوار خلیج فارس جنب مسجد حضرت ابوالفضل(ع)
Qambarani@
اعلیحضرت میر ابراهیم خان کمبرانی به عنوان اولین پادشاه کلات (به سبب جامعیت حکومت که نه تنهابرطایفه کمبرانی بلکه برهمه طوایف بلوچ بود)در سال 1538تاج گذاری کرد.
ازمهمترین کارهایی که وی دردوره حکومت12ساله خودانجام داد،اتحاداقوام بلوچ درسایه حکومت پادشاهی کلات بود.وی توانست دشمنیهاوجنگهای سی ساله قبایل بلوچ(عمدتاًبین طوایف رند ولاشاری "جنگهای چاکّر cakar وگُوَهرام gwahram)راباتشکیل کمیته اقوام وطوایف پایان دهدوهمه آنان رابه اطاعت ازقوانین صادره ازمرکز"کلات"(پایتخت بلوچستان آنروز) ملزم نماید.وی دارای دوفرزندبود که فرزندبزرگش،اعلیحضرت میرگهرام خان پس ازپدربه فروانروایی حکومت کلات وبلوچستان رسید.میرابراهیم خان قمبرانی درسال1548میلادی درگذشت.
Qambarani@
زندگینامه شهیدمحمودخمّرنیایی
نام پدر:علی
تاریخ تولد:هفتم آذرماه1336
محل تولد:زاهدان
طول مدت حیات:29سال
تاریخ شهادت:11آبان1365
محل شهادت:زاهدان-سقوط هواپیما
مزارشهید:زاهدان.بهشت مصطفی.قطعه11.ردیف5
یگان اعزام کننده:لشکر88زرهی ارتش جمهوری اسلامی ایران
محمود خمرنیا در سال
1336 در شهرستان زاهدان دیده به جهان گشود. از کودکی به خواندن نماز و عبادت
علاقمند بود.از لحاظ اخلاقی فردی با گذشت و خوش رفتار بود و همیشه تبسم بر لب هایش
نقش بسته بود. پس از گذراندن دوره ی متوسطه وارد ارتش شد و مدت سه سال در نیروی
هوابرد تهران خدمت کرد. پس از انقلاب به لشگر 88 زرهی زاهدان انتقال یافت. محمود
از همان اوایل شروع جنگ تحمیلی به مناطق عملیاتی اعزام شد و در اکثر عملیات ها
شرکت فعال داشت.
سراسر وجود وی شور و شوق و ایمان بود. در میادین مین با
مهارت و جرأت کار می کرد. او عاشق جبهه و خدمت در جنگ بود. از غیبت و تهمت بشدت
پرهیز می کرد. همیشه آرزوی شهادت داشت و سرانجام در تاریخ 1365/08/11بر اثر سانحه
سقوط هواپیمای سی-130 در اطراف زاهدان در سن 29 سالگی به درجه ی رفیع شهادت نایل
گردید.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف
زندگینامه شهید
همیشه سعی می کرد تا نمازش را اول وقت
بخواند. کودکی شیرین و خوش زبان بود و دل همه اقوام و آشنایان را به دست آورده
بود. عبادت، جزو جدا نشدنی زندگی او به حساب می آمد و همین امر در ابتدای زندگی
شهید را غرق در معرفت کرد. محمود از همان کودکی بسیار باگذشت بود و همین خصلت او
برای خانواده بسیار جالب بود. وی
از لحاظ اخلاقی بسیار خوش رفتار و خوش برخورد بود و شاید بتوان گفت در دوران زندگی
اش کمتر کسی را آزرده خاطر کرد بعد از سپری شدن دوران کودکی و رسیدن به اوج و شکوه
جوانی هدف زندگی اش را مشخص کرد.
محمود می خواست به کشورش خدمت کند و همین امر
باعث شد تا پس از گذراندن دوران متوسطه وارد ارتش جمهوری اسلامی شود و مدت سه سال
در نیروی هوابرد تهران خدمت کند.
شهید «محمود خمرنیایی» پس از انقلاب به
لشکر88 زرهی زاهدان منتقل می شود و با درجه استوار یکمی مشغول به کار می شود تا
اینکه سال های دفاع مقدس فرا می رسد. او از همان روزهای اول جنگ در حالی که هنوز
22 سال بیشتر نداشت در سال های مختلف به جبهه اعزام می شود تا با حضور در جبهه به
میهنش خدمت بسزایی می کند. شهید با چشمان باز و آگاهانه در اکثر عملیات ها شرکت
داشت و صبورانه در راه دفاع از میهن قدم می گذاشت و با ایمان کبریایی اش برای
طرفداری از حق و مبارزه با کفر به پای می خاست، از همه قید و بندها رها
می شد و آزادانه در معرکه جبهه قدم می گذاشت و با دلی قرص و محکم خوف
مرگ را در دل دشمن می انداخت و در مقابل نیروهای رژیم اشغالگر ایستادگی می کرد.
آخر کسی که از مسجد به سنگر می رود از هیچ چیز نمی هراسد.
سراسر وجود وی شور و عشق و ایمان بود، در
میادین مین با مهارت و جرأت تمام کار می کرد و مین ها را برای آرامش خاطر رزمندگان
یکی پس از دیگری خنثی می کرد. چند
سال حضور مداوم در جبهه و سنگرها چیز کمی نیست آن هم زمانی که همسر و فرزندانی چشم
به راهت باشند و تمام لحظات را غنیمت شمارند برای دیدارت، اما تو ای شهید ماندی و
مقاومت کردی برای سرافرازی ایران، برای آرامش خانواده و هم میهنانت تو ظلم دشمن را
تاب نیاوردی و هر سپیده صبح جبهه، برایت نشان از پیروزی داشت و چشمانت مسیر جبهه
را بی مقدمه می پیمود، سال هایی که جمع دلتنگی فرزندانت به اشک های مادرشان
گره می خورد، تو داشتی از خدا صبر را برای خانواده ات طلب می کردی تو در گوشه سنگر
می نشستی و چفیه ات را پهن می کردی و نماز می خواندی که تو را به عرش می رساند. تو
از خدا برای خانواده ات آرامش خواستی و حاجتت در گرو شهادتی بود که تو را زودتر به
وصال معبود برساند.
11 آبان 65 محمود حال و هوای
دیگری داشت به همراه دیگر رزمندگان سوار هواپیمای سی 130 نیروی هوایی ارتش جمهوری
اسلامی به مقصد زاهدان می شود، در دلش شوق شهادت زنده شده و بی قرار است تا اینکه
هواپیمای حامل رزمندگان در یک سانحه هواپیمایی سقوط می کند و شهادت را برای آنان
به ارمغان می آورد. چه کسی تصور می کرد که آنها با هواپیما مستقیماً به بهشت اعزام
شوندجز خود شهیدان خدایی ... ایستادگی تا پای جان
ناگفته هایی ازشهیدمحمودخمرنیایی
زهرا شایان»، همسر شهید محمودخمرنیایی می گوید: «محمود» در کار خود بسیار حساس بود و هر از چندگاهی که برای مرخصی از جبهه به خانه می آمد تمام فکر و ذهنش مشغول بود و چند روزی نمی گذشت که دوباره عزم سفر می کرد و به جبهه می رفت. این احساس وظیفه برای همیشه در وجودش زنده بود. در آخرین دیدار، سخت بیمار بود و هرچه از او خواستم بیشتر به استراحت بپردازد، اما گفت وظیفه ای که بر گردنم است که به هیچ وجه نمی توانم کنار بگذارم؛ من باید خدمتگزار میهنم باشم. با آن حال نامساعد به جبهه رفت و در لحظه شهادت مقداری از داروهایش درون جیبش پیدا شد و همین امر خود گویای حس مسئولیت پذیری در کارش بود.
همسر شهید خمرنیایی درادامه می گوید: :انقلاب نعمتی است برای اهالی سرزمین ایران، انقلاب معرفت را در جان ها زنده کرد و ما با قاطعیت راه امام(ره) را ادامه می دهیم.
یادگاران شهیدمحمودخمّرنیایی
از شهید «محمود خمرنیایی»به یادگار،خانواده ای پر مهر مانده است. «زهرا شایان» همسر صبور شهید به تنهایی یادگاری های شهید را بزرگ کرده و حال ما شاهد موفقیت های این عزیزان در جامعه هستیم وبه یقین همین فرزندان می توانند راه پدر آسمانی شان را ادامه دهند، فرزندانی که در همان اوایل کودکی با اینکه آغوش پدر را درک نکردند اما از پدر درس معرفت آموخته و بصیرت را سرلوحه کارشان قرار داده اند. رضا فرزند ارشد خانواده دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد امور مهندسی است. مرتضی دیگر پسر خانواده نیز دانشجوی کارشناسی ارشد است و فاطمه تنها دختر شهید است که مدرک لیسانس دارد. همه رشد و تعالی خانواده در گرو دستان پر مهر مادری است که به تنهایی بار زندگی را به دوش کشید و چنین فرزندانی تحویل جامعه داده است. جبهه دانشگاهی بود بس بزرگ و آموزنده و شهدا استادان این دانشگاه بودند، یاد و خاطره شهیدمحمودخمّرنیایی گرامی.
Qambarani@
ازمیرابراهیم خان کمبرانی تامیراحمدخان قمبرانی که تعداد14خان بودندهرکدام بصورت موروثی چندصباحی برکلات حکومت محلی داشتندکه سرانجام توسط میراحمدخان کمبرانی،حکومت مستقل کلات درسال1666میلادی اعلام موجودیت نمودوپس از30سال حکومت، فرزندمیراحمدخان به نام میرمحراب خان برتخت حاکمیت نشست ونام حکومت کلات راازعنوان طایفه ای پدرواجدادش به نام خودپدرش که موسس حکومت جدیدبودازکمبرانی به احمدزایی کمبرانی تبدیل کرد
Qambarani@
" مؤسس دولت براهویی درکلات؛ فردی به نام قنبر، نیای طایفه یا تیره قنبرانی بوده است"
رجوع کنیدبه:پاتینجر، هنری، مسافرت سند و بلوچستان، ج۱، ص ۸۰، ترجمه شاهپور گودرزی، لندن، ۱۸۱۶م.
توضیحات بیشتر:
هنری پاتینجر یکی از دو افسر نیروی انگلیس در هند بود که ماموریت داشته به همراه سروان کریستی، از راه خشکی، قدرت طبیعی، اقتصادی، نظامی و راههای سوقالجیشی مناطق بلوچستان و جنوب شرقی ایران را در اوایل دوره قاجار بررسی کرده، ارزش اردوکشی این نواحی را تعیین کند. او پس از انجام ماموریت، تنها پس از شکست ناپلئون و رفع تهدید وی برای حمله به هند در سال ١٨١٦ میلادی برابر با ١١٩٤ خورشیدی از سوی دولت بریتانیا اجازه یافت سفرنامه خود را با نام «سفرنامه پاتینجر» منتشر کند که در واقع شرح مسافرت و نقشه مسیر این منطقه به شمار میآمد. سفرنامه او هم از نظر مردمشناسی هم از جنبه اطلاعات جغرافیایی اهمیت بسیار دارد. پاتینجر به هر ده و روستا که رسیده، افزون بر توضیحاتی درباره فضای دهکده، موقعیت جغرافیایی و نیز شیوه اداره و رییس آن، به طور کلی در بخش ابتدایی سفرنامهاش، دادههایی ارزشمند از وضعیت زندگی مردم، آداب، رسوم، اخلاق و منش آنها ارایه داده است.
qambarani@
اصطلاح "براهویی" بیشتر مفهوم یک موجودیت وهویت سیاسی بوده است تا موجودیت طایفه امروزی براهویی وآن عبارت بوده است از:ترکیب شکنندهای از تیره ها،طوایف وقبایل هم تبار ویاغیرهم تبار.
این طایفه از دوران بسیار گذشته تا اواخر دوره قاجارادامه داشته و به دلیل تشکیل اتحادیه ای از طوایف مختلف در دوران افشاریه، اوج قدرتش زیاد بودکه بر بخش وسیعی از منطقه بلوچستان حکومت می کردند.
ضوابط بنیادی در پیوستگی قبیلهای براهویی:1-نسبت پدری 2- پیمان سیاسی است وهیچ یک از تیره های کنونی برهویی شجره نامه متّصلی ندارند وازیک نوع انشعاب قبیلهای و پیوستگی گروههای بیگانه،تشکیل یافتهاند.معروف است که هر قبیله را مردی که نیای نام دهنده آن است به وجود آورده است.(قنبر نیای طایفه قنبرانی وپاتینجر مؤسس دولت براهویی راهمین شخص قنبر، نیای طایفه قنبرانی میداند)
لذاحکومت منسجم و قوی اتحادیه براهویی با عنوان خاننشین کلات که ازدوره صفوی ظهور کرد، اقتدار آن بر پایه حمایت قبایل اصلی برهویی (قَمْبَرانی، میرْواری، ایلتازِئی)، بلوچهای رِند و لاشاری، و دهواریهای کشاورزقرار داشت.
قانون این اتحادیه بدین شیوه بود که خان همیشه از طایفه قمبرانی بودوسایرتیره های براهویی وطوایف بلوچ دارای سرداربودندوزیرنظر خان کلات انسجام داشتند.
درقولی دیگرهم این گونه عنوان شده است که براهویی ازدو ریشه کلی تشکیل شده اند:
گروه اول عرب هستندوازممسنی فارس به بلوچستان مهاجرت نموده اند.
گروه دوم دراویدی هستندوازشبه قاره هندبه بلوچستان مهاجرت نموده اند.
اماقول درست اینست که قبایل وتیره هایی که «ملت برهویی» را تشکیل میدادند ۲۷ قبیله بودند که ازقبایل غیرهم تبارومختلف الریشه تشکیل می گردیدکه ازنظرسیاسی براهویی شناخته می شوندوازنظرنسل ونژاد ازهم دوربودند.اگرچه هم تبارهای براهویی که عرب-کرد بودندوازعراق باآنهاکوچ کرده اند همچون قنبرانی هانیزدراین اتحادیه عضواصلی بودند.که بعدازسالهااختلاط این عناصرعرب-کرد، به آسانی درمیان جامعه بلوچ جذب گردیدند.
برخی طوایف ادغام دربراهویی،قبل ازحضوربراهویی ها دراین منطقه حضور داشته اند.مینگل ها درناحیه جهلاوان در "وده"فاصله یکصدمیلی جنوب کلات قرارداشتند.که قبل ازورود اعراب،صدهاسال درنوشکی متمکن ومستغنی بودند.آنهابراهویی ها را" نووارد" می گفتند.احمدوال یارخشانی هانیز که زمینهای غرب نوشکی راداشتندازبازماندگان تاجیکان اندوقبل ازحضوربراهویی هاحضورداشتندلاکن متعاقباًدراتحادیه براهویی قرارگرفتند.
اما تیره هاوطوایف وقبایلی که دردرون ایل براهویی حضورداشتند برخی هم ریشه وبرخی منسوب به براهویی اندوالبته اکثریت آنهااکنون درکشورپاکستان هستندعبارتنداز:مینگل،ساسولی،ممسنی(محمدحسنی)،قنبرانی(کمبرانی)،ایلتازیی،مهمسانی
،قلندرانی،ریکی،کرد،سوملاری،گرگنانی،امامحسینی،محموددانی،مورها،کوری،برجی،پندرانی،شرواری،رئیسایی،پنچاری،شجاع الدینی ،هارونی ،رودانی ،بجائی ،ناگری ،چوته ،کهدرانی،میرواری ،کلادهی ،گالوسوری ،کولاچی ،لاگی ،محمود شاهی،کوچکا ،پورجایی ،سراوانی ،موسیانی ،قیصری،دبوکی ،بهولدرا ،عیسوانی ،گروانی ،ساموزهی ،پوتانی ،چنگیزی ،جیخور ،چم روزهی ،رمضان زهی ،بنگل زهی ،بمباک زهیتیره های ایل مینگل:مینگل شاهی ، مینگل ذگر ، مینگل سمالانی . شاهی مینگل، باجی زئی ، توتا زهی ، باران زائی ، پهلوان زائی ، حمل زائی ، بالا زائی ، تراسی زائی ،گمشاد زئی ، دارد زائی ، حسن زهی ، شادمان زائی ، زهرو(زهری) زائی ،رودینی ، دولت خان زائی ، دینار زائی ، شاهوزایی ،میرجائی ، صفر زائی ، عمرانی ،گورانی ، شیخ بنزا ، غلامانی ،احمدان زئی ، علی زئی ، محمد زائی ، ابابکی .
طوایفی که به رند ها منتسب هستند شامل: بیزنجو ، بنگل زهی ، شاهوانی ، لهری ، لانگو (Langove) .
تیره های ایل ممسنی: اسماعیل زایی (شه بخش) ، سربندی (سرابندی)،هاشمزهی ، کهرازهی(کهرایی/کری) ، جمالزهی ، شیروزایی ، دو زایی ، زیرکانی ، سیاهی زهی ، شیخ حسینی ،حسینی ، یوسف زهی(یوسفی) ، درکانی (درکزهی) ، هارونی ،یاغی زایی (یاگی زایی) ، شیهک زایی (شاگزی) ، اجباری(ایجباری/ایلجاری)، مندوزایی ، مردان شهی (مردان شاهی) ، لوار زهی ، آنشینی ( خان نشینی )
سایرتیره:زیرکاری//زیرکانی(زرکاری/سرکاری)،موسیزیی،جنگیزیی،عیسیزیی،مستانزیی، مری(ماری)،عمرزیی،محمودزیی،لوار(لیوار)زیی،جهلاوانی،چنال،عیدوزهی،مالکی،هارونی، کیازهی،ساسولی ،کبدانی،جمشیدزهی،مرید(مرود)زهی،زرک زهی،دکالی،رحمت زهی،کوهی زی،میرکوچال،بورک زهی، ،نایب زهی،شربت زهی،خارکوهی،سهراب زهی،باجی زهی، ،دایی زهی،رودینی، سنجرزی،پلنگی،نوشروانی،امیرزهی، بلوچ خان زایی، شهمرادزایی، دورازایی،مرادزایی، سالارزایی،کاهالازئی، مزارزئی، شهدادزئی،اسماعیلی راج ، زنگیانی ،یگیاهی ، کیسیازئی،قهار زئی
Qambarani@