هم طایفه ای خوب من با فرزندش به خوبی رفتار می کند.
از تبادل کلامی خشمگین،فحش،مقایسه بادیگران، بالا بردن صدا و اتمام حجت کردن باکودک خود پرهیزوبا حوصله به سخنان فرزندش گوش می کند.
qambarani@
هم طایفه ای خوب من با فرزندش به خوبی رفتار می کند.
از تبادل کلامی خشمگین،فحش،مقایسه بادیگران، بالا بردن صدا و اتمام حجت کردن باکودک خود پرهیزوبا حوصله به سخنان فرزندش گوش می کند.
qambarani@
سرداربازنشسته پاسدارحاج غلامرضاخمّر
ازنظامیان برجسته طایفه،که به گفته یکی ازمعتمدین؛دردوره خدمت،علیرغم گردشکاردرجه سرداری ایشان درتهران،امابامعرفی فردی دیگربه جای خودشان(که اکنون درقیدحیات نیستندوبه درجه رفیع شهادت نائل آمده اند)اوج فروتنی وتواضع خودرابه منصه ظهوررساندند.
وی بسیارباتجربه،مدیرومدبر،صبوروبرنامه ریز ودارای خصلتهای ناب اخلاقی هستندکه حیف است مردمان طایفه خمّرازپتانسیل حضورایشان درمرکزاستان سیستان وبلوچستان به عنوان یکی ازنخبگان فکری بهره نبرند.
مسئولیتهای عمده:
حضوردرجبهه های دفاع مقدس به عنوان مسئول تبلیغات گردان دردهه شصت
فرمانده سپاه خاش دردهه هفتاد
رئیس بازرسی سپاه سیستان وبلوچستان دردهه هشتاد
معاون هماهنگ کننده سپاه سلمان به عنوان آخرین مسئولیت دردهه نود
رئیس سازمان بازنشستگان سپاه سیستان وبلوچستان دردوران بازنشستگی
...غلامرضا خمّر یکی از جانبازان دوران دفاع مقدس خاطرات دوران جنگ را اینگونه روایت می کند:
یکی از توفیقات بزرگی که در زندگی نصیبم شد خدمت در سپاه و ورود به این نهاد مقدس بود آن زمان انجام کارهای فرهنگی در استان سیستان و بلوچستان در اولویت بود من در قسمت روابط عمومی سپاه کار می کردم که بعدها به نام تبلیغات و انتشارات ادامه فعالیت داد...
با شروع جنگ و حمله ی ناجوانمردانه عراق به کشور ما خیل عظیمی از ملت ایران اعم از نوجوان تا کهن سال عازم جبه های نبرد حق علیه باطل شدند مردم استان سیستان و بلوچستان نیز چون دیگر هم وطنان خود به ندای امام لبیک گفتند و راهی جبهه ها شدند.
ما در بخش فرهنگی مسئولیت های مهمی داشتیم از جمله تلاش می کردیم تا با ایجاد فضایی مناسب آمار داوطلبان به جبهه را زیاد کنیم که این کار در نوع خودش بسیار حساس و تاثیر گذار بود برای رسیدن به این هدف ما در محافل مختلف مناطق روستاها و مدارس زمینه های فرهنگی را طوری فراهم می کردیم که این اعزام ها هر چه با شکوه تر صورت بگیرد.
بخش دوم رسالتمان تشییع پیکر شهدا و انتقال پیام این عزیزان بود ان زمان هنوز بنیاد شهید تاسیس نشده بود و همه امور در دست سپاه بود پیکر شهدا را که می آوردند در کنار سایر اموات دفن می کردیم لذا برای شناسایی شهدا عکس هایشان را روی تابلو نصب می کردیم تا اینکه بعد از مشورت با مسئولین قطعه ی جداگانه ای به نام شهدا ایجاد شد.
یکی دیگر از ماموریتهای فرهنگی ما این بود که رابط قرارگاه و بچه های صدا و سیما بودیم هر وقت که جهت گزارش می امدند آنها را به محورهای عملیاتی می بردنم یا بعضی وقتها خبرهای بچه ها ی رزمنده را از طریق صدا و سیما مراکز استانها ی هم جوار کرمانشاه و سنندج مخابره می کردیم.
در واقع هم خبرنگار ی و هم کار فرهنگی می کردم حجم کار به گونه ای بود که بعضی وقتها که کارمان تمام می شد بعد از توزیع ناهار می رسیدیم و غذایی نداشتیم چند نفر از رزمندگان از خود گذشتگی می کردند و غذایی را مربوط به افطارشان بود به ما می دادند و خودشان افطاری را به تکه نانی بسنده می کردند.
یکی از رزمندگان سیستانی جوان بسیار فعال و پر تلاشی بود همیشه دوست داشتم با او مصاحبه کنم و یا عکس بگیرم اما هر وقت دوربین را می دید خود ش را مشغول کاری می کرد وقتی می گفتم می خواهم باهاتون عکس بگیرم می گفت:
برادر بگذار گمنام باشم
می گفتم : نمی خواهید نسل آینده چیزی بدانند
می گفت: نسل آینده خودش می داند که مردان باغیرتی داشتیم و رزمندهای ما چه رشادتی از خود نشان دادند.
این عزیز کسی نبود جز شهید خردمند که تا آخرین لحظه شهادتش حاضر به عکس و مصاحبه نشد و به ناچار ناگهانی از وی عکس گرفتم و شب عملیات نیز با اصرار من حاضر شد چند کلمه ای صحبت کند.
دوربین همیشه روی دوشم بود و از خیلی از صحنه ها عکس می گرفتم از شبهای عملیات لحظه وداع رزمندگان و این که چطور همدیگر را در آغوش می گرفتند و اشک می ریختند.
چه چهره های ملکوتی بودند گویی لحظه ای دیگر به وصال معبودشان خواهند رسید با دیدن این صحنه ها در پشت لنز دوربین می گریستم و با خود می گفتم: جای پای رزمنده ها گذاشتن لیاقت می خواهد
https://sapp.ir/qambarani
https://qambarani.blog.ir
سرهنگ بازنشسته ارتش ومعتمدطایفه درمنطقه خراسان،جناب ناصرکمبرانی مباشری(خمّر)متولد1332شمسی فرزندکربلایی حسین مباشری(سرآبیارشیب آب زابل)که دراخلاق ومعرفت دربین همکاران وهم طایفه ای هامشهورند.
https://sapp.ir/qambarani
حاج محمدعلی خمّری ده سوخته
بازنشسته نیروی انتظامی
منتخب شورای روستا
عضو تربیت بدنی شهرستان زهک
معتمدخاندان خمّری ده سوخته در روستای کفتارگی
https://sapp.ir/qambarani
امام علی(ع) فرمودند:
«شَرُّ الأوطانِ ما لَم یَأمَن فیهِ القُطّانُ؛ بدترین وطن، وطنی است که ساکنانش در آن ایمن نباشند.»(غررالحکم و دررالکلم، ح۵۷۱۲)
هم طایفه ای خوب من برای ایجادامنیت پایداردرموطن خود،به حوادث پیرامون خودحساس است وهرگونه آیتمهای ناامنی راازطریق تلفن به113وزارت اطلاعات و114اطلاعات سپاه و110نیروی انتظامی اطلاع می دهد.
qambarani@
ریش سفید
در همه جای ایران هنوز قبیلهها و طایفههایی هستند که با پایبندی به سازوکارهای سنتی، به جامعه کوچک خویش مینگرند و از جامه سنتها به درنیامدهاند. این مهم شاید بیش از هر جا در استان سیستان و بلوچستان رخ بنماید. دستاوردهای پژوهشهای آماری در آنجا نشانگر اینست که مردم به سنتهایشان دل دادهاند؛ آنها به ریشسفید اهمیتی بسیار میدهند و برای او احترامی ویژه قایلاند، نشستهای مردمداری امروزین درسیستان وبلوچستان یک نمونه برجسته و پررنگ برجایمانده فرهنگی است که در آن ریشسفیدان گرامی و بزرگ داشته میشوند. اختلافها و دعواهای محلی، در این نشستها با حضور مهتران، ریشسفیدان و بزرگان طایفهها حل و فصل میشود. این نشستها در واقع مشارکت، اعتماد، برادری و اخوت و رسیدگی سریع و نیز حفظ کرامت انسانی و روشهای مسالمتآمیز فرهنگی را مینمایاند.همچنین باآشنا نبودن روستاییان با فرهنگ کاغذبازی دادگاه معمولا ترجیح میدهند که اختلافات خود را به این شیوه حل کنند و دنبال کشش اختلافات نباشند. ریشسفیدان در انسجام اجتماعی نقش مهمی دارند چراکه از خود جامعه روستایی و ایلی بوده و با فرهنگ، سنن و ارزشهای آنان آشنایی دارند که با گفتگو با طرفین اختلاف مسائل را حل و فصل و از درگیری و پیشرفت آن جلوگیری مینمایند و باعث انسجام قومی قبیلهای و جامعه روستایی میشوند و آنها را از دودستگی بر حذر میدارند.
qambarani@
در شهرستان هیرمند که قبلا میانکنگی میگفتند،حد فاصل خمک علی جنگی و قرقری روستایی بود بنام ده امیر حسین . تمام اهل روستا خمّر و از تیره مد دادی (محمددادی)بودند . مد دادی سه پسر داشت به نامهای حسین ، داداله ، لطفعلی . اهالی روستای امیر حسین همگی فرزندان و برادر زادگان حسین مددادی بودند و غریبه ای در این روستا زندگی نمیکرده است . این روستا تا اواخر دهه چهل شمسی پابرجا بود . و وقتی که بدلیل قحط سالی از آنجا به ترکمن صحرا کوچ کردند اسامی نوادگان شان به قرار زیر بود. اول علی فرزند بجار فرزند لطفعلی فرزند مد دادی که فامیل شناسنامه ای آچاک داشتند با دو پسر نوجوانش و دخترانش و دامادهایش، دوم زمان فرزند دوستمحمد فرزند دادالله فرزند مد دادی که فامیل شناسنامه ای خمری داشتند با همسر و دخترش و تعدادی از خواهرانش و فرزندان آنها ، سوم محمد فرزند امیر فرزند حسین فرزند مد دادی که فامیل شناسنامه ای امیری داشتند با فرزندانش اصغر و رضا و دامادها و برادرش حاجی خمبری و برادر زادگانش و فرزندان سایر برادرانش ، ناگفته نماند هجرت همه در یک زمان نبوده و به مرور در چند سال انجام شده است.
https://sapp.ir/qambarani
https://qambarani.blog.ir